نسخه قابل چاپ
تخريب
يكي از ارزشمندترين رويشگاههاي طبيعي سيب كشور
تخريب رويشگاههاي جنگلي طبيعي
استان تهران ( 1)
حوزة آبخيز
لتيان - لالون
گزارش از هومن
روانبخش ، دانشجوي كارشناسي ارشد جنگلداري دانشگاه تهران-1384/9/4
h.ravanbakhsh@gmail.com
www.hoomanjangali.persianblog.com
استان
تهران
بعنوان پايتخت كشور ، از مشكلات متعدد زيست محيطي رنج مي برد ؛ از آلودگيها گرفته
تا تخريب زيستگاهها و رويشگاهها . استان تهران ، در طبقه بندي نواحي رويشي (
Vegetation zones ) كشور جزء ناحيه رويشي ايرانوتوراني قرار مي گيرد . ناحيه رويشي
ايرانو توراني ، منطقه وسيعي از فلات ايران را در برگرفته و داراي اقليم خشك تا
نيمه خشك و در پاره اي نقاط اقليم نيمه مرطوب و مرطوب مي باشد . لازم به ذكر است
وسعت اقاليم مرطوب و نيمه مرطوب در اين ناحيه ناچيز بوده و بيشتر بصورت منطقه اي و
خرد مشاهده مي شوند . جنگلشناسان ، ناحيه رويشي ايرانو توراني را به دو بخش
كوهستاني و دشتي تقسيم كرده اند . جوامع غالب در پهنه وسيعي از هر دو بخش را جوامع
استپي و مرتعي تشكيل مي دهند ؛ نظير گونها ، آكانتوليمون و گرامينه در بخش كوهستاني
و درمنه و سالسولاها در بخش دشتي . علاوه بر اين به عقيده جنگلشناسان ، در گذشته ،
جوامع درختي و درختچه اي وسيعي نيز در اين ناحيه وجود داشته است . در يك نظر مي
توان به جنگلهاي ارس و بنه-بادام در بخش كوهستاني و جنگلهاي بياباني تاغ ، گز و ...
در بخش دشتي اشاره كرد . جنگلهاي مذكور در غالب نقاط قطع شده و به مصرف سوخت ،
مصالح ساختماني ، لوازم چوبي ، دامداري و .. رسيده اند . تاريخ نيز از نابودي
بخشهايي از اين جنگلها در اثر جنگها حكايت مي كند . به هر حال آنچه امروز از
جنگلهاي ايرانوتوراني براي ما بجا مانده ، جز توده هاي پراكنده درختي و درختچه اي و
گاه تك درختي بر پهنه كوهستان چيز ديگري نيست . اكنون در پس هزاران سال از ميليونها
هكتار جنگل ايرانو توراني ، تنها چند هزار هكتار جنگل واقعي باقيمانده و نابود كردن
اين اندك ميراث طبيعي ، چيزي كمتر از قتل عام نيست .
در
هر زيستگاه يا رويشگاه كلان ، همواره بخشهايي وجود دارد كه به لحاظ وجود ويژگيهاي
خاص ، منظرهاي منحصر بفرد ،گونه هاي نادر و .. شايان توجه ويژه مي باشند . با
عنايت به آنچه در فوق آمد ، توده هاي درختي و درختچه اي بجامانده و يا تك درختان
كهنسال موجود ، جزء همين بخشهاي ويژه و ارزشمند بوده و مي بايست به جديت مورد حفاظت
قرار گيرند . در طي پژوهشي دو ساله ، 70 توده
درختي و درختچه اي طبيعي از اين دست ، در
سطح استان تهران شناسايي شد ( روانبخش،ه. و اعتماد،و. 1384 ) . اكثر اين توده ها
كمتر از چند ده هكتار وسعت داشته و خطراتي از جمله تجاوز و ساخت و ساز ، خشكي در
اثر برداشت بي رويه از منابع آب ، تداوم چرا ، فرسايش خاك و توقف تجديد حيات ، آنها
را تهديد مي كند . در اين ميان دو توده درختي كه هر يك داراي ويژگيهاي منحصر
بفردي بوده ، بطور بحراني اي در معرض خطر تخريب و تجاوز قرار دارند . در اين گزارش
، در طي دو قسمت به اين توده ها پرداخته خواهد شد .
در دامنه هاي جنوبي كوههاي البرز
، كمي
آنسوي همين ابر شهر تهران، درختي رويش دارد كه قدمت آن به ميليونها سال پيش مي
رسد؛ آنزماني كه هنوز بشر پا بر اين كره خاكي نگذاشته بود ، زمانيكه زمين سهم
عادلانه همه ساكنان آن بود . درختي كه از آغاز خلقت انسان، پا به تاريخ بشريت
گذاشت، درخت ممنوعه بهشت، همان درخت معرفت ؛ كاشف جاذبه نيز زير اين درخت نام
خود را جاودانه كرد . درختي كه ميوه اش را ايرانيان ، بر سفره هفت سين و در هر
سبد ميوه اي مي گذارند ؛

تصوير 1 : ميوه سيب وحشي ( سيب ترش )
درخت سيب
وحشي ( Malus orientalis )
بطور نادر ، در برخي دامنه هاي فوقاني البرز با ارتفاعي بيش از دو هزار متر از
سطح دريا ، بطور خودرو رويش داشته و احتمالا در گذشته ، بيشه هاي متعددي از اين
درخت وجود داشته است . اين درخت در حال حاضر با ارتفاع 2-4 متر و توان بالقوه
ارتفاعي بيش از 5 متر ، بصورت بسيار پراكنده بچشم مي خورد و تنها در چند مورد تشكيل
گروهها و يا توده هاي كوچكي را مي دهد
(تصوير2)
. محليها به آن سيب ترش مي گويند . ميوه آن اندازه اي كوچك ، كمي بيش از يك گردوي
درشت داشته و طعم گس و ترشي دارد . رسيده آن زرد رنگ بوده كه پوستش در تابش آفتاب
گل مي اندازد . در گذشته روستاييان ميوه آنرا جمع آوري كرده و از آن لواشك تهيه مي
كرده اند (تصوير1) .
تصوير2 : بخشي از توده سيب لالون
اين
درخت از اجداد درختان سيب اهلي امروزي است : يك ذخيره ژنتيكي ارزشمند . ژنوم اين
گياه مي بايست كدهاي باستاني را در خود داشته باشد . زمانيكه درختان بعد از
كوهزايي پا به البرز گذاشتند ؛ زمانيكه يخبندان بخش وسيعي از جنگلهاي معتدله را
نابود كرد ؛ شايدآن زمان يخچالهاي ارتفاعات البرز تا به كنار رويشگاهش پايين
آمده اند ، اما او طاقت آورد . همه اين تاريخ را عبور كرد اما امروز ديگر شايد در
برابر هجوم انسان تاب نياورد
.
درخت سيب وحشي در دامنه هاي شرقي دره تلخ آب واقع در شمال روستاي لالون تشكيل توده
جنگلي يا بعبارتي بيشه منحصر بفردي را مي دهد (تصوير3 ) . اين رويشگاه در سطح استان
تهران منحصر بفرد بوده و قابليت تبديل شدن به يك ذخيره گاه ژنتيكي را دارا مي باشد
. توده مذكور داراي مساحت فعلي 3.5 تا 4 هكتار بوده و بنظر مي رسد در گذشته 10-8
هكتار وسعت داشته است . پايين دست اين توده و بخشهاي مجاور رودخانه به باغ و ويلا
تبديل شده است اما هنوز آثار درختان سيب وحشي بچشم مي خورد . در كل ، چراي بي رويه
، قطع هاي مكرر و برداشت چوب ، منظره اي تنك به توده داده و تنها در چند نقطه
درختان بطور انبوه تر رويش دارند ( تصوير 4 ) . قدرت جست دهي اين درخت ، كمك شاياني
به حفظ آن نموده است .

تصوير 3 : محدوده تقريبي توده سيب لالون روي نقشه
تصوير4 : بخشي انبوه از توده سيب لالون
نكته تاسف انگيز احتمال نابودي بخش باقيمانده اين توده در آينده نزديك است
.
در طي گفتگوهايي كه در تابستان 1384 با
مردم محلي انجام شد ، بيان شد اراضي مذكور جزء مالكيت يكي از روستاييان بوده و
ايشان ضمن ادعاي داشتن سند مالكيت ، عنوان مي كرد قصد جاده كشي ، تقسيم بندي و
فروش اراضي مذكور را دارد ( تصوير5 ) . آنچه مسلم است ، اين اراضي كه بر دامنه اي
با 65 تا 70 درصد شيب و ارتفاع بيش از 2400 متر از سطح دريا واقع شده اند ، در
گذشته نزديك داراي سند مالكيت نبوده و تنها بطور عرفي تحت مالكيت بوده اند . اگر
ادعاي روستاييان صحيح باشد و سند مالكيت وجود داشته باشد ، اين اسناد در سالهاي
اخير و در پي ناآگاهي مسئولين مربوطه و عدم شناخت حتي خيلي ساده از منابع طبيعي و
پوشش گياهي و يا اينكه در نظريه اي محتاطانه در پي خيانت به منابع ملي اين كشور
صادر شده است . به هر حال در صورت وجود سند مالكيت مي بايست ، حق روستاييان محترم
شمرده شود و ضمن جلوگيري فوري از تغيير كاربري اراضي توده سيب ، به جلب رضايت مالك
و خريداري اراضي و بازگرداندن آنها به اراضي ملي اقدام شود . در صورت عدم وجود سند
نيز ، ضمن احترام به عرف ، مي بايست هرچه سريعتر حدود توده مشخص شده و طرح ذخيره
گاهي تهيه و پياده شود . زماني براي كارهاي اداري ، برگزاري جلسه و بررسي موضوع ،
باقي نيست .

تصوير5 : تحجير و مرزبندي در توده سيب لالون
در تكميل آنچه در فوق آمد بايد گفت در سالهاي اخير قيمت زمين در مناطق ييلاقي
اطراف استان تهران بويژه البرز مركزي ، افزايش قابل ملاحظه اي داشته است و اين ،
افزايش زمين خواري ( و يا بقول دوستان در كانون ديده بانان زمين : كوهخواري ) ،
تجاوز به حريم رودخانه ها ، مراتع و توده هاي جنگلي را به دنبال داشته است . ضمن
اينكه بنابر شواهد بدست آمده ، سردمداران قدرت سهم قابل توجهي در اين امر دارند .
به هر حال در اين آشفته بازار ، هر انساني به دنبال منافع خويش است و نمي توان از
روستاييان متوقع بود كه مسائل زيست محيطي و ارزشهاي ژنتيكي را در نظر بگيرند .
بويژه در اين باره زماني كه برخي غريبه ها با فروش زمين در سرزمين مادري آنها ،
ميلياردها تومان پول به جيب زده اند . نمي توان به روستايیان معترض بود ؛ اينجا
مسئولين كشور بويژه مسئولين محيط زيست و منابع طبيعي كشور هستند كه نقش كليدي را
بازي مي كنند : پاسداري از ميراث طبيعت براي نسلهاي آتي
يا تقديم ويرانه اي به آنها .
******